درد

ساخت وبلاگ
یک شب تمام دست و پایم درد می‌کرد
حتی ز دست پام عصایم درد می‌کرد
.
در طول شب متراژ کردم درد خود را
از فرق سر تا شست پایم درد می‌کرد
.
احساس گنگی مثل یک مار خزنده‌
در پیچ و تاب دردهایم درد می‌کرد
.
چون جاده‌ای نالان ز درد سنگلاخی‌
از ابتدا تا انتهایم درد می‌کرد
.
تا انکرالاصوات را تفسیر کردم‌
هر تار صوتی صدایم درد می‌کرد
.
آرامبخشم بود دل این گونه اوقات‌
یاللعجب، حتی دوایم درد می‌کرد
.
با مشت از بس بر سرم کوبیده تقدیر
آن شب کمی دست قضایم درد می‌کرد!
.
گفتی نعوذبالله انگاری که یک آن‌
سر بهر دعوا با خدایم درد می‌کرد
.
گوشی نهادم بر مسیر نبض رفتن‌
دیدم که حتی رد پایم درد می‌کرد...
.
آن شب گذشت و درد من اینجاست کآخر
اصلا نفهمیدم کجایم درد می‌کرد
.
قدر مسلم، طبق تشخیص خیالم‌
جایی ز جای ناکجایم درد می‌کرد
.
مام فلک می‌گفت کز بدو تولد
همواره روح این "رضا"یم درد می‌کرد
.
وقتی که خود را مثل برگی زرد می‌کرد
یک جایی از او از برایم درد می‌کرد!
#رضا_رفیع

آهن...
ما را در سایت آهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshtehirani بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 17:08