آهن

ساخت وبلاگ
#روز_ادبیات_کودکان_و_نوجوانان ۱۸ تیر ماه

پسر کنار مادرش نشسته بود.لباس سفید کاراته او را از بقیه سرنشینان اتوبوس متمایز می کرد. رنگ و رویش زرد بود و مادر اصرار می کرد پس از رسیدن به خانه قرص هایی که دکتر تجویز کرده است را بخورد. کودک پرسید: چه قرصی؟ مادر گفت: قرص آهن. به یک باره کودک اخم هایش در هم رفت. دست هایش را به هم قلاب کرد، دست به سینه نشست و رویش را به طرف خیابان کرد و با تاکید گفت: نمیییی خواااام.

مادر متعجب گفت: برای چی؟ پسرم لازمه برات، ضعیف شدی. و پسر دوباره کلامش را با همان تاکید تکرار کرد: نمی خوام نمی خورم. از مادر اصرار و از پسر انکار!

مادر ناگهان لحنش را مهربان تر کرد و گفت: چرا نمی خوری پسرم؟ چی شده؟ کودک این بار رویش را به سوی مادر برگرداند و با عجز توامان با بغض گفت: من آهن نمی خورم!

مادر که تازه دو زاری اش سر جایش افتاده بود لبخندی زد، پسر را بوسید و گفت: پسرم قرص آهن، آهن ساختمون نیست که! خون سازه. پسر مفهوم خون سازی را نمی فهمید و هنوز مقاومت می کرد: من نمی خورم!

به ناچار مادر مجبور شد کل قرص هایی که اطرفیان می خوردند و پسر دیده بود را تشریح کند. لبخند کم کم به چهره پسر بر می گشت. او دوباره باور می کرد که مادرش همان مادر مهربان همیشگی ست. او هیولا نیست و اصرار ندارد او آهن ها را گاز بزند! 

متن از نویسنده وبلاگ


برچسب‌ها: آهن , قرص آهن , کودک , مادر , روز ادبیات کودک و نوجوان آهن...
ما را در سایت آهن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delneveshtehirani بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 23:57